کد مطلب:369923 پنج شنبه 19 اسفند 1395 آمار بازدید:999

2 - اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

امام سجاد (ع) در دعای ((مكارم الاخلاق )) اولین درخواستی كه پس از ذكر صلوات از پیشگاه خداوند می نماید این است كه می گوید: بارالها! ایمان مرا به كاملترین مدارج آن برسان .

در سخنرانی قبل توضیح داده شد كه بعضی از آقایان ((ایمان )) را فقط عقیده قلبی می دانند و اقرار به زبان و عمل به اركان را از شرایط آن : و عده ای می گویند ((ایمان )) مجموع اعتقاد قلبی و اقرار به زبان و عمل به جوارح است ، و دلایل هر دو گروه به اختصار مذكور افتاد. در این سخنرانی نیز به خواست خدا موضوع بحث ، همان جمله اول دعا پس از ذكر صلوات است و از دو نظر راجع به آن بحث می شود: یكی فرق بین ((ایمان )) و ((اسلام )) و آن دیگر، درجات ایمان ، امام صادق (ع) رساله ای خطاب به اصحاب خود نوشته كه در روضه كافی تمام آن نقل شده و ضمن آن این جمله آمده است .

و اعلموا ان الاسلام هو التسلیم والتسلیم هو الاسلام فمن سلم فقد اسلم و من لم یسلم فلا اسلام له (32)

بدانید كه اسلام عبارت از تسلیم است و تسلیم نیز اسلام است . كسی كه از صمیم دل تسلیم خدا شود، اسلام واقعی دارد و آن كس كه تسلیم نشود، دارای اسلام واقعی نیست . بنابراین اسلام پیش از ایمان ، تسلیم ظاهری است و ارزش معنوی ندارد. اما تسلیم بعد از ایمان یكی از بهترین و عالی ترین نشانه های ایمان واقعی است و این هر دو كلمه اسلام و تسلیم در قرآن شریف آمده است . در یك جا خداوند می فرماید:

قالت الا عراب امنا قل لم تومنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبكم (33)

اعراب می آیند و به تو می گویند: ما ایمان آورده ایم . به اینان بگو: ایمان نیاورده اید، بلكه بگویید اسلام آورده ایم ، زیرا ایمان هنوز در قلوب شما راه نیافته است .

این آیه راجع به گروه اول است . اما درباره گروه دوم ، یعنی تسلیم بعد از ایمان ، خداوند می فرماید:

و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن (34)

كدام مسلمانی دینش بهتر است از آن انسان شریفی كه ذات خود را تسلیم باری تعالی نموده و به تمام معنی مطیع حضرت حق است و در مقام عمل ، محسن و نیكوكار.

درباره تفاوت اسلام قبل از ایمان و تسلیم بعد از ایمان روایات بسیاری آمده ، از آن جمله این روایت است كه امام صادق (ع) فرمود:

ان الاسلام قبل الایمان و علیه یتوارثون و یتناكحون و الایمان علیه یثابون (35 )

می فرماید:اسلام قبل از ایمان است و براساس اسلام ، بین مردم مسلمان توارث برقرار می شود و هر گروه وارث ، اموال متوفی را ارث می برد. و علاوه بر این بر اثر اسلام امر ازدواج واقع می شود و به طور خلاصه ظواهر جامعه براساس اسلام می گردد. اما در پایان حدیث می فرماید:

و الایمان علیه یثابون

اما بر اثر ایمان واقعی و عقد قلبی و تسلیم بر اثر ایمان ، ثواب الهی و اجر باری تعالی به آنان می رسد.

حدیث دگری از امام صادق (ع) به این شرح رسیده است :

الاسلام شهاده ان لا اله الا الله و التصدیق برسول الله صلی الله علیه و آله به حقنت الدماء و علیه جرت المناكح و المواریث (36 )

می فرماید: اسلام شهادت دادن به توحید خدا و تصدیق رسول گرامی است و به وسیله این دو شهادت خونها محفوظ می ماند، نكاح و ازدواج جریان پیدا می كند و امر ارث متوفی و وراث برقرار می گردد.

حدیث دیگری از نبی اكرم صلی الله علیه و آله است كه قبلا ایمان را معنی می كند و سپس اسلام قبل الایمان را:

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : الایمان ما و قرته القلوب و صدقه الاعمال و الاسلام ماجری به اللسان و حلت به المناكحه (37)

رسول گرامی فرموده است : ایمان عبارت از آن است كه دلها آن را با تعظیم و تكریم فراگیرد و اعمال مردم آن را گواهی دهد و اسلام آن است كه جاری شود به لسان و بر اثر آن ازدواج روا و حلال گردد.

ممكن است كسی سؤ ال كند آنانكه ایمان واقعی و قلبی به دین خدا نداشتند چرا اسلام آوردند و از چه رو در مقابل مسلمین تسلیم شدند؟ در پاسخ می توان گفت : كه تسلیم این گروه ممكن است دو علت داشته باشد. یكی ترس و آن دیگر طمع . ترس از این نظر كه اگر در صف مشركین و كفار باقی بمانند ممكن است جنگی پیش آید و ناچار شوند در جبهه به نفع كفار شركت كنند و بر اثر حملات قوی و نیرومند سربازان اسلام كشته شوند و یا اسیر گردند. اما طمع از آن جهت كه می دیدند دولت اسلام مستقر گردیده و ریشه اسلام تثبیت شده است . رسول گرامی مملكت به وجود آورده و بیت المال ایجاد كرده است ؛ پیروان پیغمبر درآمدها و منافعی در این دولت دارند؛ گاهی از بیت المال استفاده می كنند و زمانی از غنایم جنگ بهره می برند و بعضی از اوقات عایدات دگر دارند. اگر اینان بروند و بظاهر قبول اسلام كنند، پیمبر گرامی ، اسلام آنان را می پذیرد و در صف مسلمین قرار می گیرند و از منابع و درآمدهایی كه عاید مسلمانان می گردد بهره مند می شوند. اینان بظاهر مسلمانان بودند و در باطن دشمن اسلام و مسلمین . قرآن این گروه را به منافق تعبیر فرموده و یك سوره به نام ((منافق )) آورده است . این گروه در ظاهر، وقتی به مسلمانان می رسیدند می گفتند: ما علاقه مند به شما هستیم و ایمان آورده ایم :

و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزئون (38)

اما وقتی با شیاطین و هم عقیده های خود خلوت می كردند، به آنان می گفتند: ما همچنان با شما هستیم و مسلمانان را مسخره می كنیم .

نتیجه آنكه اولین تفاوت بین ایمان و اسلام آن است كه مومنئن اولا دارای عقد قلبی و اطمینان خاطرند و در مقام دوم ، اطمینان خاطر خود و عقیده واقعی خویش را به زبان می آورند. اما منافقین عقد قلبی ندارند، به اسلام و كتاب خدا باطنا معتقد نیستند، بلكه به منظور جلب منفعت یا دفع ضرر آمده و بظاهر قبول اسلام كرده اند تا از قتل و اسارت در جبهه جنگ مصون بمانند و از منافع بیت المال و غنایم بهره مند گردند. اما تفاوت دوم : در مكتب پیمبران الهی مؤ من واقعی كسی است كه به تمام آنچه از طرف باری تعالی بر آن پیغمبر نازل شده است ایمان بیاورد، باور نماید، و عملا بر طبق آنها رفتار كند. اما گاهی اتفاق می افتاد كه بعضی از افراد در مقابل پیغمبر خودشان اینچنین نبودند و به تمام ما انزل الله باور نمی آوردند یا عمل نمی كردند، بعضی را می پذیرفتند و قسمتی را رد می كردند. قرآن شریف این مطلب را در دو مورد ذكر كرده است : یكی در كارهای ناروا و عهدشكنی هایی كه بنی اسرائیل نموده بودند و تعدی و تجاوزهایی كه داشتند آورده و فرموده است :

افتومنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض (39)

آیا به قسمتی از كتاب الهی ایمان می آورید و به بعض دیگر كافر می شوید و اعراض می نمایید؟

درباره مسلمانان اخلالگر و آنانكه می خواهند بین مردم ایجاد فساد كنند فرموده است :

و یقولون نومن ببعض و نكفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلك سبیلا(40)

ایشان می گویند: ما به پاره ای از آنچه خداوند بر پیمبر نازل فرموده است ایمان داریم و به قسمتهای دگری ایمان نداریم و به آنها كافریم .

این گروه می خواهند برای خود راه مخصوصی را باز كنند و آنچه از آیات قرآن و تعالیم الهی را كه مطابق خواسته های آنهاست بپذیرند و آنچه را كه میل ندارند رد كنند.

این گروه قبل از اسلام بوده و در صدر اسلام هم بوده اند و اكنون نیز وجود دارند. اینان در شاءن اجتماعی و برای مبارزه با پاره ای از كارهای ناروا هر چه را كه در قرآن و روایات برطبق خواهشهای نفسانی خود بیابند از آنها سخن می گویند و راجع به آنها با مردم حرف می زنند، مثلا روایت می گوید:

من اكرم غنیا لغناه ذهب ثلثا دینه (41)

اگر كسی سرمایه داری را برای ثروتش احترام كند دو قسمت از سه قسمت دینش از دست رفته است .

این جمله را می گویند و درباره آن بحث می كنند بدین منظور كه قدرت زر و زور را درهم بشكنند، یا وقتی آن روایت را كه حسین بن علی علیهما السلام در مقابل لشكر حر خواند:

من رای سلطانا جائرا(42)

پیغمبر فرموده : هر كس سلطان ستمگری را ببیند و رفتار او را انكار نكند و با او مبارزه ننماید، همانند او معذب و محشور می شود.

این روایت را می خوانند و درباره اهمیت آن فریاد می زنند و شعار می دهند، اما وقتی گفته می شود: اسلام نماز آورده ، روزه آورده ، حج و زكات آورده اسلام شرب خمر را حرام كرده ، بی عفتی را ممنوع نموده ، به اینها اعتنا نمی كنند، فقط و فقط اسلام انقلابی می خواهند، نه انقلاب اسلامی . این گروه ، دم از مسلمانی می زنند ولی به ((جمیع ما انزل الله )) باور ندارند، اینان را هم می گویند مسلمانان ولی فاقد ایمان .

بنابراین دو تفاوت بین اسلام و ایمان ذكر شد: یكی اسلام منافقین كه فاقد ایمان معنوی و عقد قلبی است ، و آن دیگر اسلام كسانی كه می گویند:

نومن ببعض و نكفر ببعض (43)

به جمیع ما انزل الله ایمان ندارند، پاره ای از احكام الهی را می پذیرند و قسمتی از دستورهای خداوندی را رد می كنند. واضح است كه در مقابل تسلیم این دو گروه با مؤ منین واقعی بعد از ایمان به خداست . ارزش مهم برای آن تسلیمی است كه یك نفر، آگاهانه ، به خدا و تعالیم الهی و دستورهای پیمبران ایمان آورده و از صمیم قلب معتقد شده و سپس بی قید و شرط، مطیع آن اوامر می گردد. آن تسلیم است كه بسیار ارزنده و مهم است . نمونه آن تسلیم در مورد ابراهیم و اسماعیل است . وقتی در عالم منام به ابراهیم الهام شد كه فرزند خود را قربانی كند، الهام را با فرزندش در میان گذارد و فرزند هم با كمال صمیمیت الهام خداوندی را به پدرش رسیده بود پذیرفت و آماده شد كه به دست پدر قربانی شود. در اینجا قرآن شریف می گوید:

فلما اسلما و تله للجبین (44)

وقتی هر دو به امر خداوند گردن نهادند، در مقام تهیه مقدمات قربانی برآمدند. این تسلیم بهت آور و حیرت زا نشانه كمال ایمان واقعی پدر و پسر است . كسی كه به چنین مقام ایمان می رسد در مقابل امر خدا تسلیم بی قید و شرط است ، چون و چرا نمی كند، عقل خود را به میان نمی آورد، و نمی گوید من باید فكر كنم كه آیا چنین عملی بر وفق عقل است یا نه . حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام می فرماید:

و اعملوا ان راس طاعه الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و مالم نعقل (45)

سرآمد تمام شرایط اطاعت و فرمانبرداری از خداوند این است كه ما تسلیم بدون قید و شرط خداباشیم ، چه در اموری كه عقل ما آنها را درك می كند و چه در اموری كه عقل ما به عمق آنها راه ندارد و حقیقت آن را درك نمی نماید.

برای آنكه معنای تسلیم و اطاعت بی چون و چرا در اموری كه حاوی مصلحت است هر چه بهتر روشن شود و شنوندگان محترم بیشتر به عمق آن واقف گردند، لازم است در اینجا حدیثی را از رسول گرامی صلی الله علیه و آل ذكر و سپس در مورد آن توضیح لازم معروض گردد.

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : یا عباد الله ! انتم كالمرضی و رب العالمن كالطبیب فصلاح المرضی فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه ، الا فسلموا الله امره تكونوا من الفائزین (46)

رسول اكرم فرموده است : ای بندگان خدا! شما همانند بیماران هستید و خداوند همانند طبیب معالج . صلاح مرضی در آن چیزی است كه طبیب از نظر علم پزشكی می داند و تدبیر درمان خود را بر آن استوار می سازد، نه آن چیزی كه هوای نفس مریض طلب می كند و خواهش غریزی خود را درخواست می نماید. پس تسلیم امر باری تعالی باشید تا به فوز و پیروزی موفق گردید و از خطرات و مهالك نجات یابید. مریض كه به طور طبیعی دارای حب ذات و عشق به زندگی است برای اینكه خود را از گرفتاری بیماری برهاند و درد خود را درمان نماید بی قید و شرط، خویشتن را تسلیم طبیب می كند و به تمام وجود مطیع فرمان او شود. اگر مثلا نیاز به جراحی دارد و باید كلیه او تعویض شود، یا زخم معده دارد و باید قسمتی از معده اش برداشته شود، در آغاز، طبیب دستورهایی می دهد و می گوید خون مریض را تجزیه كنند تا وضع مزاجی او را بفهمد، هرگاه مقتضی بداند قبل از عمل جراحی به او دوا بدهد، و به طور خلاصه تمام مقدمات كار را فراهم كند و بیمار هم به تمام معنی در مقابل دستور پزشك مطیع است ، هر چه بگوید عمل می كند، چون می داند بر وفق مصلحت است . روز عمل فرا می رسد، با میل و رغبت یكسره روی تخت جراحی می خوابد.

با اینكه در دل مضطرب است و این كار سنگین است ، اما یك قدم از اطاعت طبیب سرباز نمی زند و به آنچه پزشك می گوید عمل می كند، بیهوشش می نمایند، شكم را باز می كند، كلیه را بر می دارد، كلیه سالمی را پیوند می زند، یا نصف معده را قیچی می كند و به دور می اندازد، سپس بخیه می كند، مریض به هوش می آید، به اطاقش می برند. باز هم مطیع مطلق آقای پزشك است ، هر چه بگوید اطاعت می كند به این امید كه در پی این اطاعتها به سلامتی نایل گردد، بیمارش درمان شود، رفاه زندگی پیدا كند و تمام آنچه را كه صلاح زندگی اوست به دست آورد. این است مقام تسلیم و رضای یك بیمار در مقابل طبیب عالم درمان .

رسول گرامی می فرماید: مردم ! شما مانند مریضید و خداوند مانند طبیب . همانطوری كه بیمار از پزشك عالم خود بدون چون و چرا اطاعت می كند، تنها به این دلیل كه هر چه می گوید و عمل می كند به مصلحت بیمار است ، مردمان با ایمان هم باید بی چون و چرا امر خدا را اطاعت كنند و تسلیم بی قید و شرط فرمان الهی باشند تا به صلاح و سعادت نایل گردند. جالب آنكه مریض می داند كه این آقای پزشك با آنكه درس خوانده و عالم است ، با آنكه انسانی دارای فضیلت است و كوچكترین انحرافی را عمدا از مسیر علم پزشكی می نماید، باز در عمق جان احتمال می دهد كه در این مورد اشتباه كرده باشد، شاید به دقایق مرض واقف نشده باشد، ممكن است در حین جراحی و تعویض كلیه یك اشتباه كوچك بنماید و در نتیجه ، بیمار به آن مصلحتی كه باید برسد توفیق نیابد.اما مؤ منین واقعی در اوامر الهی چنین احتمالی را نمی دهند. اینان می دانند كه خدا به تمام حقایق و دقایق واقف است ، یقین دارند كه تمام مصلحتهای مردم را می داند، مطمئن اند كه خداوند طالب سعادت انسانها و تعالی و تكامل آنان است . از این رو با اطمینان خاطر تسلیم امر او می شوند و بی چون و چرا اوامرش را اطاعت می نمایند و در نتیجه به سعادت ابدی و كمال واقعی نایل می گردند.

از آنچه تا اینجا بیان شد، قسمت اول این بحث یعنی فرق بین اسلام و ایمان واضح گردید و روشن شد كه تسلیم قبل از ایمان ناشی از معرفت باری تعالی و به منظور نیل به صلاح و سعادت است . اسلام ، فرمانبرداری ظاهری و تسلیم برونی است ، ایمان عقد قلبی و تسلیم درونی است . گردن نهادن به اوامر خداوند و تسلیم قبل از ایمان فقط در حضور مردم صورت می گیرد و در خلوت تسلیم و اطاعتی وجود ندارد. اما تسلیم بعد از ایمان همیشه و همه جا وجود دارد و افراد مؤ من واقعی ، هم در خلوت فرمانبردار اوامر باری تعالی هستند و هم در جلوت و حضور مردم .

قسمت دوم بحث امروز توضیح درجات و مراتب ایمان است . امام سجاد (ع) عرض می كند: بارالها! ایمان مرا به كاملترین مدارج آن برسان . برای آنكه بالاترین مراتب و درجات ایمان را بشناسیم ، لازم است در روایاتی كه از اولیای گرامی اسلام راجع به كمال ایمان رسیده و حاوی نشانه ها و علائم آن است دقت نماییم و منتهای توجه خود را مبذول داریم تا با راهنمایی آن روایات به بالاترین مراتب ایمان واقف گردیم و در اینجا برای مزید آگاهی شنوندگان محترم بعضی از آن احادیث ذكر می شود.

عن النبی صلی الله علیه و آله : ثلاثه من كن فیه یستكمل الایمان : رجل لایخاف فی الله لومه لائم ولایرائی بشی ء من عمله و اذا عرض علیه امران احد هما للدنیا و الاخر للآخره اختار امر الاخره علی الدنیا(47)

رسول اكرم فرموده است : سه چیز است كه اگر در كسی باشد ایمان خود را كامل نموده است : اول آن مردی كه در راه خدا و برای اعلای حق از ملامت هیچ ملامت كننده ای نترسد. دوم آن كس كه هیچیك از اعمال خود را به ریا آلوده نكند. سوم شخصی كه وقتی دو امر به او عرضه شد یكی مربوط به دنیا و آن دیگر مربوط به آخرت ، آن را كه مربوط به آخرت است برگزیند و بر امر دنیا مقدم دارد.

و عنه صلی الله علیه و آله فی جواب رجل ساله فقال : احب ان یكمل ایمانی . قال : حسن خلقك یكمل ایمانك (48)

مردی به رسول اكرم عرض كرد: یا رسول الله ! دوست دارم ایمان من كامل شود. در جواب فرمود: اخلاق خود را نیكو و پسندیده كن ، بر اثر این عمل ایمانت كامل می شود.

عن ابیجعفر (ع) قال : ثلاث من كن فیه استكمل الایمان : من اذا رضی لم یدخله رضاه فی الباطل و اذا غضب لم یخرجه غضبه من الحق و من اذا قدر لم یتعاط ما لیس له (49 )

امام باقر (ع) فرمود: سه چیز است كه اگر در كسی باشد ایمان خود را كامل نموده است : انسانی كه چون به امری راضی شد رضای او، او را در باطل وارد نكند، و وقتی خشمگین گردید خشم او وی را از حق منحرف و منصرف ننماید، و زمانی كه قدرت پیدا كرد به چیزی كه شایسته او نیست دست نگشاید.

در كتابهای دینی روایات متعددی از رسول گرامی اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام درباره كمال ایمان رسیده و مجموع آن روایات ناظر به خلوص نیت و چگونگی گفتار و رفتار مؤ منین است و تمامیت ایمان هر فرد به نسبتی است كه آن اعمال را انجام می دهد و آن وظایف مهم و سنگین را عملا رعایت می نماید. عده معدودی از اولیای خدا هستند كه تمام نشانه های ایمان تام و كامل را عمل می كنند و آنها را به كار می بندند. اینان واجد كاملترین درجات ایمان اند و امام سجاد (ع) چنین ایمانی را از درگاه خداوند متعال درخواست می نماید. ناگفته نماند كه دعای شریف ((مكارم الاخلاق )) خود مجموعه ای است كه قسمت اعظم نشانه های ایمان كامل را در بر دارد. امید است كه با توفیق حضرت باری تعالی تمامی این دعا در سخنرانی های آینده شرح داده شود و شنوندگان محترم نیز با اراده جدی آنها را فراگیرند و عملا به كار بندند.